بدون عنوان
کم کم داریم به آخرای 15 ماهگیت می رسیم دخترم...روزهای شیرین با تو بودن داره مثل برق و باد می گذره مطمئنم دلم برای شیرین کاریها و این روزهای قشنگت تنگ میشه ...متاسفانه زیاد نمیذاری ازت عکس بگیریم و از دوربین فرار می کنی اما ما سعی خودمونو می کنیم که از این روزای قشنگت تا می تونیم یادگاری داشته باشیم...ماشالله راه رفتنت خیلی بهتر شده و مسلط تر راه می ری و هر جا که من میرم دنبالم میای،به شیطونی هات هم روز به روز اضافه می شه عاشق گردش و رفتن به پارک هستی و به محض اینکه متوجه میشی میخوایم بریم بیرون بغل هر کسی باشی اون فرد رو می بوسی و ازش تشکر می کنی ...تا صدات می کنم میگی بله این کلمه رو خیلی واضح میگی حتی بعضی اوقات اسم فردی دیگه رو هم که صدا ...
نویسنده :
افسانه
17:26